درود. خواستم که بنویسم اما نمی توانم. مادربزرگ را ظهر دیدم. نشسته بود و آب می نوشید. صحبت کوتاهی داشتیم. بعد از ظهر دیگر بیدار نشد. خدای بلند مرتبه همه ما را بیامرزد. آمین.

اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

دل من داند و من دانم و دل داند و من

 

آخرین تیکه ی این جورچینی ای کرفس

دل من داند و من دانم و دل داند و من

آبروی نظام آبروی ماست و دوغ و نوشابه

دل ,داند ,ظهر ,دانم ,مرتبه ,خدای ,داند و ,و من ,دل من ,من داند ,دانم و

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آسمان مدیون زهراست آموزش مطالب رستورانی خرد باور تجربه گرا پژوهش سرای دانش آموزی دهخدا ناحیه یک قزوین سلام خدمت همتون دبستان سوده دانلود کتاب گت روید ایران کالا افزایش بازدید و افزایش رتبه الکسا سایت و وبلاگ